معنی اوردن، واداشتن، بزور قاپیدن و غصب کردن، چرخش پیچش، گردش گرداندن، پیچاندن، چلاندن (پارچه)، زور اوردن، فشار ,, معنی اوردن، واداشتن، بزور قاپیدن و غصب کردن، چرخش پیچش، گردش گرداندن، پیچاندن، چلاندن (پارچه)، زور اوردن، فشار پ, معنی اmcbj، mاbاaتj، fxmc rا/dbj m ywf lcbj، ]coa /d]a، ;cba ;cbاjbj، /d]اjbj، ]gاjbj (/اc]i)، xmc اmcbj، taاc ,, معنی اصطلاح اوردن، واداشتن، بزور قاپیدن و غصب کردن، چرخش پیچش، گردش گرداندن، پیچاندن، چلاندن (پارچه)، زور اوردن، فشار ,, معادل اوردن، واداشتن، بزور قاپیدن و غصب کردن، چرخش پیچش، گردش گرداندن، پیچاندن، چلاندن (پارچه)، زور اوردن، فشار ,, اوردن، واداشتن، بزور قاپیدن و غصب کردن، چرخش پیچش، گردش گرداندن، پیچاندن، چلاندن (پارچه)، زور اوردن، فشار , چی میشه؟, اوردن، واداشتن، بزور قاپیدن و غصب کردن، چرخش پیچش، گردش گرداندن، پیچاندن، چلاندن (پارچه)، زور اوردن، فشار , یعنی چی؟, اوردن، واداشتن، بزور قاپیدن و غصب کردن، چرخش پیچش، گردش گرداندن، پیچاندن، چلاندن (پارچه)، زور اوردن، فشار , synonym, اوردن، واداشتن، بزور قاپیدن و غصب کردن، چرخش پیچش، گردش گرداندن، پیچاندن، چلاندن (پارچه)، زور اوردن، فشار , definition,